گام های بلند بسوی "دولت اسلامی"( نقد دولت ها، سفید، خاکستری، سیاه )
انتخابات و خطر "شرط بندی"و "شرطی سازی"'_ ۱۳۹۶ {دانشگاه علم و صنعت}
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت دوستان، برادران و خواهران عزیز. دوستان فرمودند در مورد انتخابات بحث شود و حتماً روشن است که بحث ما بیشتر در مورد معیارهاست نه مصداقها. واجبترین پروژه هم برای ما شما به عنوان نخبگان و خواص، حتی قبل از توده مردم آشنایی با ملاکات حاکمیتی است. این معیارها از یک جهت به حاکمان مربوط میشود که حدود و حقوق خودشان را بشناسند. اختیارات و وظایفشان را پاسخگو باشند هم در دنیا و هم در آخرت. در دنیا در برابر مردم باید جواب بدهند و در آخرت هم در محضر الهی. و اینجا بشود کلاه مردم را برداشت آنجا نمیشود کلاه خداوند را برداشت. حساسیتهایی که ما باید داشته باشیم. معیارهای بسیاری است از قبیل عقلانیت و تخصص، چقدر روایت داریم اگر کسانی مسئولیتهایی را در جامعه دینی بپذیرند چه برسد به این که برای آن بدوَند! بپذیرند به آنها پیشنهاد کنند اینها بپذیرند در حالی که کسی را میشناسند که از آنها واردتر است و آن کار را درستتر انجام میدهند هم درست به لحاظ فنی و علمی و هم درست به لحاظ حقوقی و اخلاقی. و بپذیرد یعنی اصرار هم به او بکنند اول بگوید نه، بعد اصرار کنند تعارف بزنند بگوید خیلی خب به خاطر گل روی شما! این خائن است. هرکس هر مسئولیتی را در حکومت دینی و جامعه دینی بپذیرد در حالی که میداند کس دیگری است او این کار را بهتر از من بلد است کارآمدتر است باعرضهتر است باتقواتر است متخصصتر است و قبول کند آن مسئولیت را بپذیرد «فهو خائن». «فقد خانالله» به الله خیانت کرده «و رسوله» به پیامبر خیانت کرده «والمؤمنین» به کل جامعه دینی خیانت کرده است. در روایتی داریم اگر مدیران اقتصاد، صنعت، امنیت، رسانه، دانشگاه، هر کس هر مسئولیتی دارد اگر بدون مشورت با اهل فن و متخصصین که میداند باید مشورت کرد و نکند و بعد صدمهای به اقتصاد جامعه و اموال عمومی بزند، به خانوادهها، به یک محلهای، یک تصمیم غلط در حوزه بانک، بیمه، گمرک، واردات، صادرات، در حوزه برق، آب، سیاست خارجی، یک تصمیمی بگیرد که برای خانوادهها بیاورد و تحمیل کند و اگر این قبل از آن با متخصصین فن و متخصصتر از خودش مشورت میکرد این صدمات کم میشد یا اصلاً نبود مشورت نکند و تصمیم بگیرد که صدمهای به مردم بزند در فقه سیاسی شیعه و اندیشه سیاسی شیعه و اسلام، چنین کسانی نه فقط مجرم در دنیا هستند که باید محاکمه بشوند کوتاهی کردی باعث شد هواپیما سقوط نکرد، یا سقوط نکرد پروازها سر وقت انجام نمیشود، حالا یک مقداری از آن دست تو نیست اما آن مقداری که دست توست، ساختن یک سد و پروژهای را قبول کردی اما درست انجام ندادی، یا مشورت نکردی کار تخصصی را دقیق انجام ندادی یا به لحاظ علمی فهمیدی چگونه است اما به لحاظ عملی اهمیتی برای آن قائل نشدی، بساز و بفروشی، بزن برویم! در روایت ما میفرماید این نه فقط مسئولیت دنیوی دارد یعنی جرم است باید دادگاهی شود بلکه یک گناه شرعی است و این باید مجازات شود یعنی عذاب قیامت و عذاب جهنم دارد. اگر روی یک پروژهای باید هزار ساعت کار کنی ولی 800 ساعت کار کنی و بخشی از بیتالمال از بین میرود یا به مردم صدمه بخورد هم خیانت اقتصادی – علمی است هم گناه شرعی است. شرابخواری، زناکاری، اینها را چطوری میگویند گناه است هم تعزیر دنیوی دارد و هم عذاب اخروی دارد ولی به مسئله حقالناس حقوق مردم، در مسئله حاکمیت و مدیریت این مقدار دقت شده است. کسانی که انتقادپذیر نیستند ناهی از منکر یعنی منتقد، متناهی از منکر یعنی انتقادپذیر. کسانی که در حکومت مسئولیت قبول میکنند اجازه پرسش و پاسخ نمیدهند و پاسخگو نیستند در هیچ تریبون آزادی نمیآیند نه به نهادهای قانونی مرتب جواب واضح و شفاف میدهند نه به افکار عمومی، اینها در روایات ما مسئولین فاسد دانسته شدند اینها فاسدند. فساد سیاسی و فساد در اخلاق سیاسی. امیرالمؤمنین(ع) که امام معصوم است یعنی اگر یک حاکم منصوب معصوم داشته باشیم علی است. منصوب خدا و رسول است، به عقیده شیعه منصوب خداست و معصوم است ایشان به مردم میگویند که انتقاد و سؤال از من، حق من است. نمیگویند وظیفه من است حق شماست، بلکه میگوید حق من است که شما از من سؤال کنید که داری چه میکنی؟ خیلی جالب است امر به معروف و نهی از منکر حاکمان توسط مردم را ایشان میگوید نه فقط حق مردم است این حق حاکم است یعنی این کمک به نظام و حکومت دینی است. انتقاد کردن به حکومت و حاکمان دینی حق حکومت دینی است بالاتر از وظیفهاش هست حق اوست. چون با این انتقادها و سؤالها با این امر به معروفها و نهی از منکر، حکومت مدام اصلاح میشود، عادلتر و مردمیتر میشود، رشد میکند و باقی میماند. حکومتی که از آن انتقاد نشودو انتقاد نپذیرد دینی نیست و اتفاقاً زود آسیبپذیر میشود و سقوط میکند کرم میافتد و یک جاهایی از آن آسیب میبیند هیچ کس به هیچ کس نمیگوید نهی از منکر نمیکند هیچ کس هم جواب نمیدهد کم کم این مرض نفوذ میکند سرطان گسترش پیدا میکند آن رژیم سقوط میکند. ما خیلی از این شاخصها در قرآن و حدیث داریم که حالا من به بعضی از آنها اشاره میکنم. طرز حرف زدن مدیران، یعنی به کسانی رأی بدهیم که اینجوری با مردم حرف میزنند نه آنهایی که آنجوری با مردم حرف میزنند یا اصلاً حرف نمیزنند و به افکار عمومی محل نمیگذارند. حضرت امیر(ع) میفرماید بر حکومت من هم نظارت کنید. موقعی که به خلافت رسیدند مردم بیعت کردند ایشان در اولین سخنرانیشان فرمودند که دقت کنید من چطوری دارم وارد حکومت میشوم، من هستم و این اسبم و این لباس، اگر وقتی از حکومت بیرون رفتم دیدید با جیب خالی آمدم با جیب پر دارم میروم «فأنا من الخائنین» من به شما خیانت کردم! ما در حکومت اسلامی نداریم که گدا داخل حکومت شود ولی میلیاردر بیرون برود! اینها خلاف سیاست شیعی است. فقیر توی حکومت بروی ده سال بعد، بیست سال بعد، هزار میلیارد – دو هزار میلیارد ثروت تو باشد. ما اینها را اصلاً نداریم. اساساً نباید بگذاریم میلیاردها به حکومت برسند و نه حکومتیها میلیاردر بشوند اینها دوتا خط قرمز است. بعضی از کسانی که الآن خودشان میگویند هزار میلیارد، دو هزار میلیارد، ثروت داریم. بعضی از مسئولین بالای اجرایی کشور خودشان گفتند من بالای هزار میلیارد ثروت داریم! چطوری در فقه سیاسی شیعه اینهایی که هزار میلیارد ثروت دارند حق ندارند وارد حکومت دینی بشوند و آنهایی که در حکومت دینی هستند و مشغول حاکمیت هستند حق ندارند میلیاردر شوند! هزار میلیارد و اینقدر پول داشته باشند! از کجا آوردید؟ چطوری؟ جز این است که از امکانات حکومتی مستقیم یا غیر مستقیم استفاده کردهاید؟
شاخص دیگر؛ به کسانی رأی بدهیم که مدام و منظم به مردم گزارش کار بدهند. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه فرمودند اگر دیدید مردم راجع به تو پچپچ میکنند و شایعات دارد پخش میشود که اینها دزدند و فلانی اینطوری کرد، مبادا سکوت کنی و بگویی مهم نیست که مردم چه میگویند؟ خیلی مهم است که مردم چه میگویند؟ یا راست است یا دروغ است. اگر دروغ است که باید عذرت را بگویی، اگر راست است باید عذرخواهی کنی و باید کنار بروی و خودت را اصلاح کنی. فرمودند اگر «إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً...» اگر افکار عمومی گمان بد بردند در مورد شما در حکومت که اینها مشغول حیف، یعنی زورگوییاند دارند زور میگویند و استبدادی دارند مدیریت میکنند یا میل، مشغول میل کردن و بالا کشیدن اموال عمومی هستند اگر اینها را گفتند اگر دروغ است، اگر راست که تو اصلاً حق حکومت نداری دُمت را روی کولت بگذار و برو باید محاکمه شوی! اگر دروغ هم هست، شایعات است و دروغ است فرمودند باز هم حق نداری سکوت کنی باید بیایی برای افکار عمومی و برای مردم شفاف توضیح بدهی. «فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ...» اصحر، یعنی صحرا، دشت صاف. یعنی مثل صحرا، کف دستت صاف و شفاف با مردم باش. امیرالمؤمنین(ع) به اندازه یک دوره ریاست جمهوری حکومت کردند 4 سال و خردهای. این که هی علی علی حکومت علی میگویند برای این که معجزه کرد. بعد گفت که مردم در تمام این مدت حتی یک دروغ به شما نگفتم. «ما کذبت و ماکتمت» هیچ چیز راز شما پنهان نکردم، شفاف، در اتاق شیشهای حکومت کردم فقط یک مورد بود که من گاهی مخفی کردم که آن هم مسائل اطلاعاتی و امنیتی بود که اگر آنها را علنی میکردم که به شما بگویم دشمن مطلع میشد، آن هم برای حفظ شما بود، برای آنها هم امنیتی اطلاعاتی بود من توضیح دارم هر وقت که مسئله گذشت و دیگر خطری نبود هرچه بخواهید من توضیح میدهم که چرا این تصمیم را گرفتیم؟ حالا بعضیها از مردم خودمان مخفی میکنند، با غرب شفاف هستند خورده برده ندارند خواهر و برادر هستند! ولی برای ملت ایران محرمانه میکنند! این خیلی جالب است! درست برعکس است. خب ما الآن شنیدیم در این یکی دو سه سال که چقدر قراردادهای اقتصادی با بعضی از شرکتهای انگلیسی و فرانسوی بسته شده، گفتند محرمانه است! برای چه محرمانه است؟ از چه کسی محرمانه است؟ از مردم ایران مخفی میکنید؟ محرمانه از ما؟ گفتند محرمانه یعنی این که دشمن نفهمد نه این که مردم خودت نفهمند! معنی محرمانه هم عوض شده! آن اقتصادی، آن مسائل هستهای، تا این قضیه 2030 این هم محرمانه! میروید قرارداد امضاء میکنید. آمدند در هیئت دولت امضاء کردند و رسماً 7- 8تا وزارتخانه را مأمور کردند با تمام قوا باید بروید اجرا کنید. نه در مجلس آوردند مطرح کردند که رأی بگیرند، در شورای انقلاب فرهنگی آوردند، هیچی. دستور دادند امضاء کردند خارج، بعد هم داخل در هیئت دولت آوردند بعد هم مشغول اجرای آن هستند. با پول خودمان، باید تا 15 سال دیگر یک کشور لیبرال بسازیم و گزارش آن را هم به سازمان ملل و آمریکا بدهیم. این کاپیتولاسیون فرهنگی – آموزشی است. این انقلاب سر همین کاپیتولاسیون شد. مگر نظام اربابی و رعیتی است؟ بعد گفتند هر سال هم باید گزارش بدهید که چقدر پیش رفتید؟ دستورات ما را با پول خودتان اجرا کنید! 6 – 7 تا جنگ باید راه میانداختند تا به این اهداف برسند. قرارداد فرهنگی – آموزشی محرمانه! قرارداد اقتصادی محرمانه! قرارداد هستهای محرمانه! این چیزها را نزنید. میگویند محرمانه کن که دشمن نفهمد. اینها به آنها میگویند اینجا محرمانهاش میکنند که یک وقت خدای نکرده مردم نفهمند که چه شد؟! اینها خطرناک است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود در تمام حکومت، هیچ چیز را از شما مردم مخفی نکردم. «مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً...» یک دروغ به شما نگفتم. یک تصمیم را مخفیانه و محرمانه نگرفتم. هرچه بود به شما مردم گفتم. قبلش گفتم، در حین آن گفتم، بعدش هم گفتم، به سؤالاتتان جواب دادم و توضیح دادم.
سادهزیستی مسئولین. بعضی از مسئولین ما در دهه 60 آدم بودند الآن آدم نیستند. کنار فقرا، خدمت به مستضعفین، شعارهای انقلابی. الآن آن شعارها را نمیدهند نمیتوانند دیگر بدهند! چون وقتی آدم بیاندازه شکمش بزرگ میشود و بالا میآید دیگر نمیتواند شعارهای انقلابی بدهد. وقتی آدم در خانه 40- 50 میلیاردی مینشینی دیگر نمیتوانی انقلابی حرف بزنی. وقتی سالی چند بار با خانواده سفرهای اروپا و آمریکا تفریحی میروی و مزه میکند دیگر نمیتوانی مرگ بر آمریکا بگویی مگر میشود مرگ بر آمریکا گفت؟ وقتی هی گفتید و خندیدید و برای همدیگر جوک و لطیفه تعریف میکنید و عکس یادگاری میگیرید تو میروی توی بغل او و او میآید توی بغل تو، مگر میشود مرگ بر آمریکا گفت؟ برای چه مرگ بر آمریکا؟ آمریکا به این خوبی؟ برای چه مرگ بر آمریکا. مرگ بر خودتان! مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر آمریکا! اینطوری میشود. وقتی خودت یک معامله شیرین خارجی را غیر قانونی انجام میدهی و دور میزنی دیگر تو نمیتوانی علیه رشوه و اختلاس حرف بزنی. نمیزنی. ببینید ما نمیگوییم مثل علی؛ هیچ کس نمیتواند مثل علی باشد، حتی علیوار هم نمیشود بود. اصلاً علی یک چیز دیگری است. اما یک چیز دیگر هم نگوییم به این معنا که اصلاً کلاً به اینها نمیشود اقتدا کرد. دوتا آدم پاک و خوب بودند پیامبر و علی، بعد هم امام زمان میآید سه نفر! بعد هم دیگر بقیه مهم نیستند! از ما توقع نیست که علی باشیم، اما از ما توقع هست که در خط علی و به سبک علی حکومت کنیم. این انقلاب به اسلام قرآن و پیامبر و علی تشکیل شد. من یادم هست اولین تظاهراتی که در شهر ما شهید داد نزدیک حرم امام رضا(ع) در مشهد، که پا را روی زمین میکوبیدند و به رگبار مسلسل بستند اولین شعاری که من یادم میآید این بود، غیر از الله اکبر و خمینی رهبر، شعار مانیفستی که مبنا داشت این بود که برادری، برابری، حکومت عدل علی! این اولین شعار در شهر ما بود. که همانجا دو نفر را به مسلسل بستند و شهید شدند. استقلال آزادی، حکومت اسلامی. که بعداً امام گفت سبک آن راهم بگویید، مدل آن را هم بگویید، جمهوری اسلامی، که منظور همان حکومت اسلامی بود. خب حالا این در ذهنها چه بود که آن موقع بچهها را باعث میشد فداکاری در انقلاب بکنند بعد در جنگ به نام پیامبر و علی و حسن و حسین و فاطمه، همه جنگها بود. هیچ عملیاتی نبود که شب عملیات اسم اینها برده نشود. هیچ عملیاتی نبود. چرا؟ "عاصمبنکلیب جرمی" نقل میکند «عن ابیه»، از پدرش. «انه قال» میگوید پدرم برای من این خاطره را تعریف کرد که «کنت عند علی(ع)» در زمان خلافت حضرت علی(ع) یک وقت ما خدمت ایشان بودیم «فَجَاءَهُ مَالٌ مِنَ الْجَبَلِ...» یکسری اموالی از منطقه کوهستانی آوردند به عنوان اموال عمومی، «فَقَامَ» ایشان از جا برخاستند «وَ قُمْنَا مَعَهُ» ما هم بلند شدیم، «حتى انتهینا إلى خربندجن وجمالین» آنها را برداشتند گفتند برویم آن منطقه یک آبادی نزدیکی بود که جمّال، یعنی شتربان؛ خربندجن یعنی همان خربندگان یعنی یک جایی مثل ترمینال امروز بود، شتر و الاغ و اسب کرایه میدادند مثل ترمینال و راهآهن و فرودگاه امروز. آنجا رفتیم «فاجتمع الناس إلیه» تا گفتند علی آمد همه دویدند استقبال و شعار و بغل و بوس، «حتى ازدحموا علیه» ازدحام و فشار جمعیت زیاد شد «فأخذ حبالا» حضرت امیر(ع) به جمعیت گفتند کنار بایستید این اموال را تازه آوردم همین الآن باید سریع بین مردم و فقرا تقسیم کنیم. ریسمانی آوردند «فوصلها بیده» به دستش گره زد و بخشهایی از این ریسمان را که بلند بود بهم گره زد «وعقد بعضها إلى بعض ثم أدارها» با این ریسمان دور کل آن کالاها را یک حریمی کشید که هیچ کس نزدیک نشود و دست نزند «حول المتاع ثم قال لا أحل لأحد أن یجاوز هذا الحبل» هیچ کس حق ندارد از این ریسمان یک وجب اینطرفتر بیاید تا من اینها را درست تقسیم کنم «قال فقعدنا من وراء الحبل،» ما نشستیم پشت ریسمان که ببینیم امیرالمؤمنین اینها را چطوری تقسیم میکند «ودخل علی علیه السلام فقال أین رؤوس الأسباع؟» ایشان گفت که رؤسای آن هفت منطقه و هفت ناحیه آن شهر کجا هستند یعنی شهردارهای منطقه سریع بیایند، شهردارهای منطقه 1، 2، 3 و... هفتتا منطقه بود « – فدخلوا علیه،» آمدند «فجعلوا یحملون هذا الجُوالق إلى هذا الجُوالق وهذا إلی هذا» تمام اینها را با طناب 7 منطقه درست کردند و تمام اینها را هرچه که بود به هفت قسمت کاملاً مساوی تقسیم شد «و هذا الی هذا، حتى قسموه سبعه أجزاء» هیچ چیز نبود مگر به هفت قسمت مساوی تقسیم شد. «قال، فوجد مع المتاع رغیفا» تهش دیدند بین کالاها یک قرص نان است، یک کسی آمد بردارد ببرد گفت نه! کجا؟ گفت آقا یک نان است دیگر! همه این چیزها تقسیم شد یک تکه نان است، فرمودند نه. «فکسره سبع کسر» یک نان را به هفت مساوی تقسیم کرد و هر قسمت آن را «ثم وضع على کل جزء کسره» هر یک هفتم در آن هفت بخش قرار داد و گفت این یک نان هم باید به هفت قسمت مساوی تقسیم شود «ثم قال هذا جنای وخیاره فیه إذ کل جان یده إلى فیه» نگویید یک تکه نان مهم نیست، هر منطقه باید به همین اندازه داشته باشد. این دست هر چینندهای به سوی دهان خود میرود. دست هرکسی برای دهان خودش است حساب همه دستها و همه دهانها را داشته باشید؟ همه دهانهای گرسنه مساوی سهم دارند. «ثم أقراء علیها» بعد باز نگفت این برای تو، این برای تو، قرعه کشید. که نگویند این یک هفتم از آن یک هفتم بهتر بود «فجعل کل رجل یدع قوم فیحملون جُوالق» بعد آن مسئولین و شهردارهای 7 منطقه را خواست طبق قرعه گفت سهم را برمیدارید و همین الآن میروید بین مردم و بین فقرا تقسیم میکنید. این حساسیت حکومت دینی و حکومت شیعی راجع به اموال عمومی است. حالا بروید یقه کسانی را بگیرید که یک مرتبه میگوید در فلان بانک، چند هزار میلیارد پول دست صد نفر آدم دادند! اغلبشان هم یک جوری به بعضی از اینها وصل هستند و مسئله فساد مالی اگر یک جایی از حکومت پیش بیاید. «مما کتب الی زیادبنابیه فهو خلیفه عامله عبدالله بن عباس» عبداللهبنعباس از بزرگان جهان اسلام و پسرعموی ایشان است. جانشین او زیادبنابیه است. زیاد از زمان حکومتهای قبل در حکومت بود از قبل از علی، و ایشان چون به قدر کافی، افرادی هم که هم بلد باشند و هم صالح باشند همه جا نبود یک جاهایی مجبور میشدند طرف چون تخصص دارد ولو تعهد او کمتر است او را عزل نکنند چارهای نداشتند چون وضع بدتر میشد. یک جایی مجبور میشدند یک آدم پاکی را بگذارند که آدم پاک است دزدی نمیکند ولی خب تخصص او خیلی بالا نیست چارهای نداشتند این موارد هست ولی ایدهآل این بود که طرف هم پاک باشد هم متخصص باشد. یک جاهایی افراد هر دوتایش را داشتند. لذا به شما بگویم خودتان را بسازید و تربیت کنید، در دانشگاهها کادرسازی کنید ما باید چند هزار دانشگاهی مسلمان متخصص در رشتههای مختلف داشته باشیم تا بتوانیم در 10، 20، 40 سال آینده، افراد واردتر و صالحتر در حکومت بیایند و این حکومت هرچه اسلامیتر بشود آن جاهایی که اسلامی نیست اسلامی بشود و آن جاهایی که اسلامی است اسلامیتر بشود. حکومت خودش اسلامی نمیشود شماها باید آن را اسلامی کنید. شماها فردا یک جایی مدیری، متخصصی، کارشناسی میشوید شماها هستید که فردا رشوه میگیرید یا رشوه نمیگیرید! شماها فردا یک جایی مسئول میشوید اختلاس میکنید یا نمیکنید؟ چون بعضی از اینها که الآن رشوه گرفتند و اختلاس کردند بعضی از اینها 30 سال پیش خیلی آدمهای خوب و انقلابی بودند. خودش هم باور نمیکرد دهه 60 آنطوری باشد و دهه 90 اینطوری باشد خودشان باور نمیکردند. بین ما و شما هم یک عدهای 30 سال دیگر دزدند و یک عدهای هم نه، شماها پاک میمانید – من که تا 30 سال دیگر نیستم – شماها که هستید یک عدهایتان تا 30 سال دیگر فاسد میشوید، رشوه میگیرید، درست عمل نمیکنید، حقوق مفت میگیرید، زرنگبازی درمیآورید، یک عدهتان پاک میمانید، مشکلات را تحمل میکنید، خدمت به خلق میکنید و یک ریال اضافه برنمیدارید به شما هم بدهند هم برنمیدارید. حالا امیرالمؤمنین(ع) را ببینید، زیادبنابیه دزدی میکند. این همان کسی است که ابنزیاد فرزند این در کربلاست! به او زیادبنابیه میگویند چون معلوم نبود پدر او کیست! زیادبنابیه، یعنی زیاد پسر باباش. الآن در کشورهای غربی یک ضربالمثلی هست میگویند هرکس مادرش را میشناسد ولی پدرت توی خیابان که میروی هر مردی ممکن است پدر تو باشد! این زیادبنابیه از اینها بود. مادرش معلوم بود پدرش معلوم نبود. چهار – پنج نفر میگفتند ما پدر این هستیم! این هم برای این که به هیچ کدام اهانت نشود مشهور به زیاد پسر پدرش بود. ولی آدم متخصص و مدیری بود. البته تعهد نداشت گاهی رعایت میکرد گاهی رعایت نمیکرد. این از قبل از امیرالمؤمنین در حکومت بود. حضرت امیر(ع) نتوانستند کلاً او را حذف کنند چون یک جاهایی خوب کار کرده بود و بعضی جاها هم از او مردم راضی بود آدم باعرضهای بود ولی مواظب بودند که این خیانت نکند آخرش هم خیانت و دزدی کرد و رفت. حضرت امیر(ع) نامهای به او نوشتند. فرمودند: «اِنّى اُقْسِمُ بِاللّهِ قَسَماً صادِقاً»، قسم صادقانه میخورم سوگند به خداوند «لَئِنْ بَلَغَنى اَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَىْءِ الْمُسْلِمینَ شَیْئاً صَغیراً اَوْ کَبیراً»، به خدا سوگند اگر گزارشات به من برسد و اثبات بشود که تو در اموال عمومی مردم و مسلمین خیانت کردی، مهم نیست چقدر «صَغیراً اَوْ کَبیراً»، کمیّت مسئله بعدی است اصل این است که خائنی، اگر اثبات شد و معلوم شد که خائنی «لاََشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلیلَ الْوَفْرِ، ضَئیلَ الاَْمْرِ. وَالسَّلامُ.» نامه کوتاه دو خطی! اگر خبر برسد و اثبات بشود که تو از اموال مردم بیتالمال کم یا زیاد خیانت کردی، چنان بیخ خِر تو را خواهم گرفت و فشرد، چنان تو را خواهم کوبید که بعد از این که مجازات میشوی سهتا بلا سر تو آمده باشد. 1) گدا میشوی. تمام اموالت را مصادره میکنم. 2) ثَقیلَ الظَّهْرِ، گرانبار، کمر شکسته، کمرت را میشکنم. 3) ضَئیلَ الاَْمْرِ. وَالسَّلامُ. بیآبرویت میکنم. والسلام. کوتاه و دوخط. قسم هم میخورد که به خدا اگر به من گزارش برسد که تو در اموال مردم و فقرا خیانت کردی، کوچک یا بزرگ، چنان بر تو سخت خواهم گرفت که پس از آن یک) تو تهیدست، دو) گرانبار که کمرت خم شود. سه) ضَئیلَ الاَْمْرِ، بیآبرو بشوی و دیگر در جامعه نتوانی سرت را بالا بگیری. مجبور شوی از اینجا بروی. والسلام.
به بوروکراسی و دیوانسالاری حکومتش ایشان بخشنامه کردند. بخشنامهها را ببینید. «ادقوا اقلامکم» نوک قلمهایتان را تیز کنید. نوک قلم وقتی درشت است حروف کلفتتر است کاغذ جای بیشتری میگیرد و مصرف کاغذ و قلم بیشتر میشود. حضرت امیر(ع) میگوید من تا این حد روی حقوق مردم حساس هستم. تمام ادارات حکومتی، نوک قلمها باید تیز تیز باشد. – این بخشنامه حکومتی حضرت امیر(ع) است - «و قاربوا بین سطورکم» بین سطرها و خطها خیلی فاصله نگذارید، تا میتوانید خطها را به هم نزدیک کنید. نامهای که در یک صفحه میشود نوشت توی دو صفحه ننویسید. دیگر چه؟ «و احذفوا عنی فضولکم» حرفهای مفت در آن ننویسید! هی مقدمات! مؤخرات! چنانچه فلان... حسبالامر رئیس ادارهمان... به مناسبت ایام فلان... اصل حرف را دو خط بنویس. پول مردم را بالا کشیدی. مختصر و مفید. «قاربوا بین سطورکم» خطها را بهم بچسبانید و نزدیک کنید «اَدِقوا اقلامکم» نوک قلمها تیز که یک کلمه به جای سهتا کلمه ننویسی. «و احذفوا عنی فضولکم» حرفهای اضافی را ننویسید حذف کنید. بیخود هی کاغذ سیاه میکنید. گاهی نامههایی که میآید من دیگر متخصص شدم از اول چشمم آموزش دیده میدانم که باید خط نهم بروم. 8 خط اول همینطور جفنگیات است! خط هشتم و نهم میروم دوتا کلمه بدردبخور آنجا هست که معلوم میشود چیست! بعد خط سیزدهم و بعد آن طرف صفحه. باور کنید سه خط این نامه را نگاه کنید میفهمید کل این نامه چه بود؟ بقیهاش همه حرف مفت است. این همه در ادارات حکومتی دارد چاپ میشود دور میریزند و... فرمودند زیادیها را دور بریز. دیگر چه؟ «و اقصدوا قصد المعانی» در معنا و محتوا هم صرفجویی کن. یک حرفی را که میتوانی با یک جمله بگویی چرا در سه تا جمله میگویی؟ البته آن موقع کاغذ گران و کم بود مثل الآن نبود ولی الآن هم همینطور است منتهی به شکل دیگری. «و إیاکم و الإکثار» خط قرمز ما مصرف زیاد است. «اکثار» یعنی الگوی مصرف غلط، ریخت و پاش. امیرالمؤمنین(ع) فرمود خط قرمز نهادهای حکومتی ما اکثار است. برحذر باشید از زیادهروی و مصرف زیاد. علت آن را هم میگویند «فإن أموال المسلمین لا تحتمل الإضرار.» اموال مردم و بیتالمال تحمل ضرر زدن ندارد. اینها حق تکتک آدمهاست. یکی از مسئولین حکومت ایشان دزدی کرد، پناهنده شد. مثل الآن پناهنده به آمریکا و کانادا میشوند آن زمان هم طرف معاویه پناهنده میشدند. پولها را برداشت زد به چاک. حضرت امیر به او فرمودند که اگر دستم به تو برسد که با همان شمشیری تو را میزنم که هرکس را که زدم به جهنم رفت. اگر حسن و حسین هم کار تو را بکنند انگشتان حسن و حسین را هم من با این شمشیر قطع میکردم. اما حالا که به چاک زدی و در رفتی، فعلاً و نقداً این را داشته باش، تو اینها را که برداشتی بردی با خودت گفتی که بیتالمال است هزاران هزاران میلیارد را خوردند یک گوشهاش را هم ما خوردیم مگر چه میشود؟ یک گوشه هم ما برداشتیم این همه پول نفت و... حضرت امیر(ع) فرمودند محاسبهات اشتباه است میدانی باید با خودت چه بگویی؟ با خودت بگو آنچه که تو برداشتی لقمهای بود که از دهان کودک یتیمی گرفتی. تو بردی ولی او امشب او گرسنه میخوابد، این غذایی بود که از یک بیوهزنی که سرپرست خانواده بود از جیب او برداشتی، این را از حلقوم فقرا بیرون کشیدی. نگو یک اقیانوس پول بود حالا یک گوشهاش هم ما برداشتیم چه میشود؟ این لقمه را از جلوی آنها برداشتی. به اینها رأی بدهید. به این تیپها که آن حرفها را میزنند ولو به زبان قبول دارند و تا حد امکان هم عمل میکنند، به آنهایی که حتی این حرفها را مسخره میکنند به آنها رأی ندهید. آقا یکی از مسئولین رده بالای اسبق جمهوری اسلامی یکی از رئیسجمهورهای آخرهای دهه 70، ایشان به من گفت که، یک زمانی همین روایات را میخواندم گفت بله این حرفها خیلی خوب است ولی این حرفها به درد انقلاب کردن میخورد اینها به درد حکومت کردن نمیخورد! روحانی. اسمش نهها، خودش روحانی بود. ایشان رسماً به من گفت که این حرفها و این روایاتی که میخوانید اینها برای انقلاب کردن خوب است با اینها که نمیشود حکومت کرد. گفت این روایات و آیات که خوانده میشود توقع مردم بالا میآید مطالباتشان به حدی میرسد که ما امکان عملی برای اجرای اینها نداریم که این هم به سیستم و نظام صدمه میزند و هم به دین. دین را وارد این مسائل نکنید. دین را به این مسائل آلوده نکنید. و به من همانجا گفته شد که به نظر ما بحث شد که سر چه مدل حکومتی باشد؟ گفت به نظر من لیبرال – دموکراسی بهترین نوع حکومت در دسترس بشر است! – عین عبارت – فقط مشکل این است که در نظامهای لیبرال غرب، مسئله اخلاق و فساد و دین رعایت نمیشود ما باید اینها را رعایت بکنیم. نظام کمونیستی جواب نداده، حرفهای اینجوری هم عملی نیست مگر امروز میشود یک حکومتی تشکیل داد که مسئولین آن در حد متوسط به پایین باشد و باید در خانههای چه باشند و باید ریز ریز حساب کنند و کاغذ هم هدر ندهند و هیچ انسانی شبها گرسنه نخوابد هیچ یتیمی گرسنه نخوابد و... مگر میشود؟ مگر اینها عملی است؟ نظام عملی همین نظام لیبرال دموکراسی و نظام سرمایهداری است. فقط یک کمی اخلاق آن را باید بیشتر کند. گفت یک مقدار قطام آن را بیشتر کن! گفتند نظام لیبرال دموکراسی سرمایهداری خوب است فقط اگر بشود یک مقدار اخلاقش بیشتر باشد بهتر است! مثلاً فاحشهخانهها خیلی علنی نباشد – حالا اینها را من دارم میگویم – مثلاً در یک محله مخصوصی باشند و قشنگ حفاظت بشوند و از نظر بهداشتی ایدز نگیرند، اذان هم بگویند! ولی لیبرال دموکراسی باشد. و یادم هست که ایشان گفت من این ولایت مطلقه فقیهی که امام گفت را قبول ندارم. گفتم چرا؟ گفت من چاکر خود امام هستم ولی این یعنی استبداد دینی که امام گفته است! گفتم آقا معنی ولایت فقیه این که شما میگویید نیست، که یک نفر هر کاری دلش بخواهد بکند، آن که طاغوت میشود ولو روحانی و آخوند باشد این که ولایت مطلقه فقیه نیست این حکومت مطلقه فردی و استبداد و طاغوت است. ولایت مطلقه فقیه، یعنی فقیه به عنوان حاکم، هرجا قوانین عادی به بنبست میرسد جامعه در شرایط بحرانی است اختیارات فوقالعاده پیدا میکند که اهمّ و مهم را در نظر میگیرد تا جامعه از آن مهلکه خارج شود در شرایط عادی که برگشت باز قوانین عادی حاکم میشود. این در همه حکومتهای دنیاست. اصلاً حکومت اگر ولایت مطلقه به این معنا نداشته باشد اصلاً تشکیل نمیشود. حکومت مدرن سکولار در غرب هم، یکی از پیششرطهایش این است که به این معنا ولایت مطلقه دارد. جانلاک که پدر جامعه مدنی، لیبرال سرمایهداری است در کتاب خود صریحاً میگوید که یکسری اختیارات هم هست که اختیارات نانوشته است، آن قانون نانوشته است و آن این است که اگر حکومت مشروع و مردمی سر کار آمده، لازم نیست همیشه تابع صددرصد همه قوانین باشد اگر جامعه به یک بحرانی رسید که با قوانین عادی حل نمیشود با قوانین سوپر و فراعادی اختیارات موقت دارد تا جامعه را از بحران عبور بدهد و بعد دوباره به شرایط عادی برگردد نه این که برای منافع خودش استفاده کند. این قانون همه جای دنیا هست. افسر راهنمایی سر چهارراه ترافیک کور میشود میگوید دیگر به چراغها نگاه نکنید ببینید من چه میگویم، چراغت سبز است ولی بایست! تو چراغت قرمز است بیا رد شو. ولایت مطلقه یعنی این. تا چهارراه به وضعیت عادی برگردد دوباره میگوید تابع چراغ قرمز و سبز باش. همه جای دنیا همینطور است. خب حالا مثلاً این برادر محترم، فرمودند که ولایت مطلقه فقیه که امام میگوید استبداد و دیکتاتور دینی است که من قبول ندارم، بعد که من توضیح دادم گفت خب حالا با این توضیحی که دادی که روشنفکری شد حالا این قبول! بعد ناهار خورد، نماز جماعت هم خواندیم که به ایشان اقتدا کردم که باید اعاده کنم! چون جلسه که تمام شد موقع خداحافظی دوباره ایشان به من گفت که من همه حرفهای امام را قبول ندارم، خودش را قبول دارم چاکرش هم هستیم! بازدوباره! اینجوری است.
آخرین روایتی که عرض میکنم ببینید چه کسانی به این اصول نزدیک هستند و چه کسانی نیستند؟ هرکس در حکومت مقامش بالاتر میرود پیش مردم باید متواضعتر و مؤدبتر باشد. گوش باز؛ انتقادشنو، شکایت شنو، درد دل شنو، پیامبر اکرم(ص) اینقدر متواضع و شنونده بود که هرکس هرچه میخواست میآمد پیش ایشان میگفت که بعضی از مشرکین مسخره میکردند میگفتند که بابا این که گوش است! ساده نشسته هرکس میآید آنجا هرچه میگوید مینشیند همه را با آرامش و با تأمل و با حوصله گوش میکند. به او چرت و پرت میگویند، راست میگویند، دروغ میگویند، مینشیند همه را گوش میکند! انتقاد میکنند، سؤال میکنند، هرچه به او میگویند او گوش میکند. «وَمِنهُمُ الَّذینَ یُؤذونَ النَّبِیَّ...» بینشان یک جریانی است که به پیامبر اهانت میکنند جنگ روانی،ایذاء، اذیت میکنند، آزار میرسانند «وَیَقولونَ هُوَ أُذُنٌ» میگویند این که همهش گوش است. اذن یعنی گوش. نشسته همه میآیند هرچه میخواهند میگویند این گوش میکند، خداوند جواب میفرماید که «قُل أُذُنُ خَیرٍ لَکُم» بله، این گوش است به نفع شماست، شنونده حرفهای شماست، بردبار است، تحمل دارد، سعه صدر دارد، متواضع است، خسته نمیشود، بیحوصله نیست، عصبانی نمیشود، ساعتها مینشیند و به حرفهای شما گوش میکند ولو چرند میگویید، مهربان است، مؤدب است، متواضع است. «یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ» به خدا ایمان دارد و به مؤمنین اعتماد دارد «وَرَحمَةٌ لِلَّذینَ آمَنوا مِنکُم...» (توبه/ 61)؛ او عین رحمت برای شما و برای جامعه دینی است. یعنی چه؟ یعنی رهبران و حاکمان باید تا میتوانند اُذُن باشند. شنونده. بعضی از مسئولین ما فقط با مردم حرف میزنند فقط میگویند ولی گوش نمیدهند! بعضیها اینطوری هستند. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که «مَا صَافَحَ رَسُولُ اللَّهِ رَجُلًا قَطُّ» فقط تو. پیامبر با هیچ کس مسافحه نکرد و دست نداد «فَنَزَعَ یَدَهُ» بعد که دست دادند هرگز پیامبر دستش را از دست طرف بیرون نکشید «فَنَزَعَ یَدَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الَّذِی یَنْزِعُ یَدَهُ مِنْهُ» اینقدر نگه میداشت تا او طرف دستش را بکشد. پیامبر(ص) دستش را از هیچ کس جدا نمیکرد. نگه میداشت خسته میشد او هر وقت بخواهد دستش را بکشد. هرگز سخنان مردم را قطع نکرد. هرکس میآمد پیش ایشان، هرچه میگفت تا حرف خودش تمام نمیشد پیامبر صحبت هیچ کس را قطع نمیکرد که مثلاً بس است خیلی حرف زدی! یا وسط حرفش بزند بگوید نخیر این حرفت بیخود بود! تحمل و مدارا میکرد. هرگز دستش را از دست کسی بیرون نکشید تا آن شخص دستش را بیرون بکشد. هرگز سخن کسی را قطع نکرد. «ما فاوضه أحد قطّ فی حاجة أو حدیث ، فانصرف...» هرگز نشد کسی بخواهد بیاید با ایشان راجع به مسئلهای صحبت کند یا یک مشکلی داشته با ایشان مطرح کند وسطهایش پیامبر بگویند خیلی خب من دیگر کار دارم باید بروم. میایستادند تا او برود! «حتّى یکون الرجل هو الذی ینصرف...» او برود «وَ مَا سُئِلَ شَیْئاً قَطُّ فَقَالَ لاَ» - خیلی عجیب است – هرگز کسی از او چیزی نخواست که ایشان بگوید نه. هرکس هرچه خواست گفت چشم، بله. و بعد شروع به اقدام میکرد و هرطور میتوانست مشکل او را حل میکرد. هرگز به کسی نگفت نه. خب رهبران ما اینها هستند. حاکمان و حکومت دینی اینهاست. هرکس به این صفات نزدیکتر است کمک کنیم و هرکس نیست جلوی آنها بایستیم. «رُوِیَ: أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَ یَدَعُ أَحَداً یَمْشِی مَعَهُ...» پیامبر خاتم و حاکم حکومت، وقتی میرفتند میدیدند یک کسانی هم... دیدید یک کسانی پشت این رئیس و رؤسا از این اتاق به آن اتاق و توی کوچه، ده – بیست نفر هستند همینطوری راه میافتند. پیامبر هر وقت میدید کسانی دور و بر ایشان راه میافتند حالا یک وقت صحبت و گفتگوست ایرادی ندارد، اما یک وقت معنیاش این است که یک عده میخواهند برای یک عده چاپلوسی کنند «لاَ یَدَعُ أَحَداً یَمْشِی مَعَهُ...» کسانی که با او راه میافتادند هرگز اجازه نمیداد «إِذَا کَانَ رَاکِباً حَتَّى یَحْمِلَهُ مَعَهُ...» که من سوار اسب یا الاغ هستم دارم میروم و آنها هم برای چاپولسی هستند، حالا بحث عشق و محبت جداست، ولی برای چاپلوسی و برای احترام رسمی راه بیفتند «فَإِنْ أَبَى...» میگفت اگر میخواهی این طرف بروی بپر بالای پشت الاغ با هم برویم! اگر کاری نداری کجا داری با من میآیید؟ «قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامِی» اگر کاری داری شما جلو بفرمایید من بعد میآیم «وَ أَدْرِکْنِی فِی اَلْمَکَانِ اَلَّذِی تُرِیدُ...» اگر میگویی آنجا که شما دارید میروید من میخواهم بیایم یک چیزی به شما نشان بدهم فرمودند شما خودت جلو جلو برو من هم میآیم آنجا، آنجا همدیگر را ببینیم. من سواره بروم تو کل این مسیر را پیاده بیایی نه. «وَ دَعَاهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِینَةِ إِلَى طَعَامٍ صَنَعُوهُ لَهُ...» مردمی را میدید فقیر، بردگان یک چیز سادهای درست کردند نشستند پیامبر دارند رد میشوند میگفتند آقا بفرما. برای او مثلاً 5 نفر از اصحاب غذا آماده کرده بودند دعوت کردند به پیامبر(ص) گفتند شما و فلانی و فلانی گفتند شما 6تا بیایید. بعد پیامبر(ص) داشت میآمد یک مرتبه بین راه یک کس دیگر هم اضافه میشد که همانطور که با پیامبر حرف میزند داشت کمکم توی میهمانی میآمد. پیامبر(ص) اینقدر ادب مهمان را رعایت میکرد. تا نزدیکهای آن خانه میآمد بعد برمیگشت و آن شخص را خصوصی کنار میکشید و میگفتند که ما 5- 6 نفر جایی دعوت هستیم شما دعوت نیستید اجازه میدهی ما اول برویم داخل، با صاحبخانه صحبت کنیم بگوییم شما هستید، اگر اجازه داد بعد بیاییم به شما بگوییم داخل بیایید. چون همینطوری سرت را پایین بیندازی داخل بیایی این توهین به صاحبخانه است. یعنی ریزترین مسائل را رعایت میکند که حقوق هیچ کس را ضایع نکرده باشد که نه روحیه این خراب شود و نه حقوق آنها پایمال بشود. خب اینها رهبران دینی ما هستند. زیارت و عزاداری و جشن و تولد میگیریم آنها همه وسیله است هدف اینهاست. فرمودند سؤالی در مورد سند 2030، رهبری فرمودند از شورای عالی انقلاب فرهنگی گلهمندم، نقش شورا در رابطه با این سند چه بوده؟ و اساساً چه ارگانی چنین خطایی را انجام داده است؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی برای این که به سرعت و دقت و قاطعیت واکنش سریع علنی و صریح نشان نداده، رهبری این را فرمودند. ما در شورا افرادی داریم و روحیاتی داریم که خیلی محافظهکارند نه از هیچ نهاد حکومتی انتقاد میکنند و نه دوست دارند انتقاد را بپذیرند. شورا واقعاً یک شوراست افکار مختلف در آن است. مثلاً اگر بیشتریها بگویند نه، 2030 عیبی ندارد و ما وقت آن را نداریم، دیگر این قانون میشود. اگر بیشتریها بگویند نه حالا اشاره کنیم، این قانون میشود. این یک مشکل است. رأیگیری باید در چارچوب وظایف انقلابی و حکومتی باشد. اختلاف نظر در شورا زیاد است. از صفر تا صد! نهادهای حقوقی که اشخاص حقوقی در شورا میآیند در انتخابات در دولت و مجلس اینها عوض میشوند خط و ربطهایشان 180 درجه عوض میشود؛ و خیلی به حرف کسی توجه نمیکنند بیشتر به حرف رؤسایشان هستند. خب بودجه دست شورا نیست عزل و نصب کسی که آنجا نیست، بنابراین توبیخ این بود که چنین وظیفه مهمی به شورا مربوط است چرا از چند ماه پیش بلکه دو سه سال است این قضیه مطرح است چرا یک واکنش جدی و قاطع نشان ندادند؟ رئیس شورا هم همیشه رئیس جمهور است. در هر دورهای هر رئیس جمهوری هرطوری صلاح میداند عمل میکند. این هم هست. یعنی رئیس جمهورها باید بگویند چه در دستور بیاید چه نیاید؟ اگر بگویند نیاید در دستور نمیآید دبیر شورا هم در این موارد سر کار است یعنی باید ببیند رئیس چه میگوید؟ هر دوره رئیس جمهور جهت شورا را عوض میکند اما این که چه ارگانی این خطا را کرده، ظاهراً رئیس جمهورها و شاهها دو سال پیش 2015 که نیویورک رفتند آنجا مثل این که یک تعهد اجمالی دادند و کلیات آن، آنجا امضاء شده است. حالا من نمیدانم رئیس جمهور ما امضاء کرده یا نه؟ ولی خب قاعدتاً... اما آنچه که مسلّم است این آمده در هیئت دولت تصویب شده است که رئیس جمهور و کل وزراء نشستند این را تصویب کردند و به کل نهادهای دولتی دستور دادند که این باید اجرا شود یعنی 7 – 8تا وزارتخانه، رابط تعیین کردند، 10- 20تا کارگروه تشکیل دادند و مشغول شدند. در شورا نیاوردند مطرح بشود در مجلس تصویب نشده و بیسروصدا خودشان در دولت تصویب کردند و مشغول شدند. الآن هم که یک ماه و خوردهای است در دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمده که بعد از این که اعتراضات شروع شده ببینند قضیه چیست از آن موقع جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی اصلاً تشکیل نشده است آن هم دست رئیس جمهور است که تشکیل بشود یا نشود؟ که تشکیل نشده و من فکر میکنم تا انتخابات هم قطعاً تشکیل نخواهد شد. کانال آن دولت بوده است. آن کسی که من دیدم امضاء کرده آقای جهانگیری به عنوان معاون اول امضاء کرده و به کل وزارتخانهها دستور داده که با پول خود ما، با پول بیتالمال ما باید شروع کنید اینها را اجرا کنید! دستورات سبک زندگی غربی و لیبرال سازمان ملل و آمریکا را.
سؤال: آیا شورای نگهبان نباید معیارهایش برای عدم احراز صلاحیت را شفاف کند؟ و اساساً شورای نگهبان حامیان فتنه و امضاء کنندگان 2030 را چطور تأیید میکند و کرده است؟
استاد: حالا این را از شورای نگهبان بپرسید که چه کسانی را تأیید کرده و نکرده و چرا؟ من خودم گاهی بعضی از رد صلاحیتها و تأیید صلاحیتهای شورا در این سی و چند سال را نفهمیدم! بعضی از موارد را متوجه شدم اما بعضی موارد را هم متوجه نشدم. ولی خب این نهادی است که در هر حکومتی یک نهاد تصمیمگیر و فیصلهبخش هست تا هرج و مرج نشود. این نهاد کاملاً قانونی است تصمیم آن کاملاً قانونی است، ولو ما نپسندیم. اما این که چرا محرمانه است؟ خودشان اعلام کردند که راجع به بعضی از نامزدها توضیحاتی دادند بعضی از اینها مشکلاتی دارند مشکلات مالی، اخلاقی، خانوادگی، ما اینها را که نمیخواهیم محاکمه و مجازات کنیم، ما میخواهیم بگوییم آیا صلاحیت دارند بیایند رئیس حکومت بشوند و برای مردم تصمیم بگیرند و در جان و مال و ناموس مردم تصمیمگیری کنند؟ ما آنهایی که احراز کردیم حداقل صلاحیت را دارند را میگوییم. بقیه را هم میگویند ما احراز نکردیم نه این که بقیه فاسدند! آنها حرفشان این است که میگویند ما بقیه را احراز نکردیم اینها را احراز کردیم. حالا به قول شما ممکن است بگویند چطوری فلانی و فلانی را احراز کردید؟ اینها را دیگر باید از شورای نگهبان بپرسید.
سؤال: فرمودید افراد نباید میلیاردر بشوند.
استاد: من نگویم نباید بشوند من گفتم حاکمان حکومتی نباید میلیاردرها بشوند و میلیاردرها نباید حاکم بشوند.
سؤال: ایشان میگویند حالا که وارد شدند ع.آ که نمیدانم کیست و همه میدانند که چه کسی باید پیگیری کند؟
استاد: دستگاه قضایی و مجلس، و نهادهای دولتی، هر سه قوه نهاد نظارتی دارند. اینها باید به وظیفهشان عمل کنند و میکنند.
سؤال: اگر فردی دین دارد و تخصص و تجربه کاری ندارد میتواند مسئول باشد؟
استاد: اگر اصلاً در آن رشته تخصص ندارد فقط یک آدم متدینی است نه. وگرنه چطور میشود یک آدم متدین و مکتبی و متعهد باشد برود کاری را قبول کند که بلد نیست و تخصص آن را ندارد این چطور تعهدی است؟ این خیلی هم آدم بیتعهد و بیتقوایی است کسی که کاری را بلد نیست برود بکند. اما این که واقعاً دین و تخصص و کفایتشان چقدر است؟ این باید درست بررسی شود.
سؤال: آیا خلاصه متخصص مهمتر است یا متعهد؟
استاد: متخصص متعهد مهم است. اگر یک کسی تخصصش بیشتر است و حداقل تعهد را دارد ولی تعهدش بیشتر نیست یکی هم هست تعهدش بیشتر است، متعهد هم هست تخصصش کمتر است، این بستگی دارد به شرایط، به اتفاقات و خیلی چیزها در جامعه. یک وقت یک کسی متخصص است میگویید بفرمایید این صد هزار میلیارد دست شما، شما متخصص هستید. میگوید بله متخصص هستم و متخصصانه دزدی میکنم! یک وقت هم چند هزار میلیارد را دست کسی میدهی که حداقل صلاحیت را ندارد و خودش هم میخواهد راجع به اینها تصمیم بگیرد و اصلاً در این مورد سررشته ندارد او هم صدمه میزند. باید تخصص و تعهد باشد.
سؤال: نظرتان در مورد فضای القایی که اگر ما نباشیم آزادی نخواهد بود، دیکتاتوری میشود، جنگ میشود و... چیست؟ آیا برای رأی آوردن است؟
استاد: از خودشان سؤال کنید. اصلاً جنگی در کار نیست بیخودی میگویند. چند وقت پیش یک جملهای از هیتلر خواندم میگفت اگر میخواهی از مردم سواری بگیری مدام بگو آی دارند میآیند! آی آمدند! لولو آمد! اگر من نباشم میآیند شما را میخورند! مدام بگو جنگ است حمله کردند، بعد اینها میترسند بعد بگو خب حالا پس باز هم ما باشیم!
سؤال: آیا افراد متخصص و متعهدی که ثروتمندند نمیتوانند مسئولیتی در حکومت داشته باشند مگر ملاک تخصص و تعهد نبود؟
استاد: تخصص و تعهد و سادهزیستی بود. این هم بود. امیرالمؤمنین اینقدر سخت زندگی میکرد. حالا او الگوست مثل او کسی نیست. بعد به او گفتند چرا اینقدر به خودتان سخت میگیرید؟ فرمودند میخواهم یک جوری زندگی کنم این بردهها دلشان به حال من بسوزد! فقرا بگویند طفلک علی را نگاه کن. باید یک جوری حکومت کنی که مردم نگویند برویم مسئول بشویم اوضاعمان روبهراه بشود. بلکه بگویند آقا یک وقت نروی یک جا مسئولیت حکومتی قبول کنی پوستت کَنده شود فقط باید برای مردم حمالی کنی.
سؤال: آیا در صورت عدم موفقیت دولت در انتخابات پیش رو، امکان ایجاد جریانات فتنه مثل سال 88 وجود دارد؟
استاد: همه امکانات همیشه هست. ما باید قوی باشیم و مدیریت کنیم و الا دشمن همیشه هست و همیشه هم میخواهد ضربه بزند. تو ضعیف بشوی میزند، میخوری. تو قوی باشی نمیتواند. او میزند ولی تو نمیخوری.
سؤال شاخصهایی که فرمودید از قبیل حمایت از محرومین و گوش کردن به درد و حرف مردم دنیادوست نبودن، سادهزیستی با جریان دولت دهم سازگار بود. ولی در عمل، تعارضاتی با آرمانهای جمهوری اسلامی پیدا شد. اشکال اصلی آن دولت قبل و جریان عدالتخواه، چه بود که اینطور نتیجه داد؟
استاد: ببینید هیچ شخصی و هیچ دولتی نه سیاه است نه سفید است. سیاه و سفید و خاکستری است. ملاکها مطلق هستند. من خواهش میکنم همه دولتها را منصفانه نمره بدهیم همه اشخاص را. این حالت را که تا یک کسی سر کار میآید ای عدالت مطلق، ای شکوه، ای سازنده، ای مربا! این توسعه یافته این روشنفکر! بعد که میرود پی کارش میگوییم همان نجس را میگویی؟ آن سیاهی مطلق؟ آن جنایتکار؟ هر دوی اینها خلاف شرع است. هم این تملق و چاپلوسی خلاف شرع است هم آن بیانصافی خلاف شرع است. اسلام میگوید برای هر کس بگویید این خدمات را تو کردی دستت درد نکند، این صدمات را زدی باید اصلاح کنی. از من بپرسید من میگویم هم مرحوم آقای هاشمی، هم آقای احمدینژاد و هم این دولت فعلی، هر کدام واقعاً خدماتی و صدماتی داشتند. هر کدام را بگو در این جهت نمرهاش 20 بود، در این جهت نمرهاش 16 بود، در این جهت 10 شد، در این دو مورد هم تجدید گرفت. بعضی دولتها در خدمت به فقرا، در مبارزه با دزدیهای رسمی حکومت موفقتر بودند. بعضیها نه، آلودهترند. بعضیها در درایت و عقلانیت قویترند و بعضیها شتابزده و کودکانهاند. بعضی معدل کلشان مثلاً 17 میشود و بعضیها 12 میشود. اخلاق سیاسی اسلامی میگوید خدمات همه را ببین، صدماتش را هم ببین. بعضی از دولتها صدماتشان زیاد بود، خدماتشان به اندازه صدماتشان بود. در یک حوزههایی خدمات، در یک حوزههایی صدمات. بعضی خدماتشان بیشتر بود. راجع به هیچ شخص ما مطلق نباید قضاوت کنیم. آقا فلانی چیست! همین آدم در دهه 60 این خدمات را کرد. در دهه 70 این ضعفها را داشت، در دهه 80 این خطاها را کرد. همه را باید ببینیم. حالا خدا با افراد چگونه معامله میکند ما نمیدانیم. ما نمیدانیم اصلاً خدا با ما چه معاملهای خواهد کرد. ولی معیار در انقلاب داریم. موسوی و کروبی در دهه60 خدمات کردند و در یک جاهایی صدمه زدند. فلان جا درست و فلان جا غلط. سال 88 کار نادرستی کردید به مردم دروغ گفتید یا به خود شما هم دروغ گفتید باور کردید یا به مردم دروغ گفتید. 8 – 9 ماه کشور را در حالت جنگ و گریز نگه داشتید. ملت را به شک انداختید که اصلاً انتخابات در کشور میشود یا نمیشود؟ 11 میلیون رأی عقب بودی چطور گفتی من بردم؟ قبل از این که انتخابات تمام شود گفتی من رئیس جمهورم! خب این زشت است. این توهین به جمهوریت است، توهین به انتخابات است، اگر رهبری سال 88 کوتاه آمده بود دیگر انتخابات در ایران برگزار نمیشد. میدانید چرا؟ چون بعداً هرکس میباخت ولو با فاصله یک میلیون رأی میگفت باطلش کنید تقلب شده! میگفتند کو مدرک؟ گفت مدرک نداریم باطلش کنیم. مگر گردن کلفتی است؟ اگر رهبری 88 کوتاه میآمد انتخابات را بدون مدرک باطل میکرد چون میگفت بطور نسبی یک بخشی از صندوقها را بیایید دوباره بشمارید، کجا تقلب شده؟ کی تقلب کرده؟ مگر میشود 11 میلیون تقلب در کشور کرد؟ اگر این کار را میکرد دیگر انتخاباتی در کشور برگزار نمیشد چون در هر انتخاباتی بازنده میگفت آقا تقلب شده باطل کنید! اگر به حرفش نمیکردی میگفت چطور آنجا که 11 میلیون اختلاف بود بدون مدرک حاضر شدی ابطال کنی؟ حالا که اختلاف من با برنده نیم میلیون و یک میلیون است چرا حالا ابطال نمیکنی؟ درست است یا نه؟ آن وقت رهبری جواب داشت؟ دیگر در این کشور انتخابات تمام بود. ولیّفقیه، جمهوریت را در این کشور حفظ کرد. بعد دولت احمدینژاد خدماتی داشت. شعارهای امام و رهبری و انقلاب اسلامی دهه 60 را داد اینطور ملت آمد. خب حالا 4 سال، 8 سال خدمات زیاد بود مخصوصاً در دوره اول. بعد کمکم زیادهطلبی. آدم بگوید من بیشترین رأی را آوردم کمکم فکر کنیم من خودم محور عالم هستم! همه اینها عاشقهای من هستند! 8 سال تمام شده باز آدم پایش را لای در بگذارد که در را نبندید دوباره میخواهم برگردم. مگر آقای هاشمی کم آدمی بود؟ کمتر شخصی مثل آقای هاشمی داریم که این همه خدمت کرده باشد در خط مقدم مبارزه بود. در دهه 60 زمان امام(ره) هاشمی در صحنههای بسیار سخت بود منتهی آقای هاشمی دهه 60 اقای هاشمی دهه 80 و 90 نبود. دوره دوم ایشان که داشت تمام میشد اطرافیان ایشان یکیاش همین وزیر ارشاد ایشان که در بیبیسی حرف میزند اینها گفتند باید قانون اساسی را تغییر بدهیم که ریاست جمهوری محدود به دو دوره نباشد ریاست جمهوری باید مادامالعمر تا آخر باشد! میخواستند قانون اساسی را عوض کنند. برای چی؟ بازدوباره آقای احمدینژاد هم آمده میگوید ما نرفته دوباره برگشتیم! خب دروغ و تهمت و شایعه میگویی و مردم را بدبین میکنی. اگر هست چرا تا حالا نگفتی چرا نگه داشتی تا انتخابات؟ همه اینها روشهای غلطی است. خدمات احمدینژاد را باید دید، صدمات حالا، حرفهای حالا. حیف آن خدمات که اینطوری ضایع بشود. مسئولین ولکن نیستند میخواهند تا آخر مسئول باشند. بابا خدمت کردی بس است دیگر، حالا بگذار یک کس دیگری خدمت کند. هر کاری بلد بودی در این 4 و سال و 8 سال کردی، 4 سال باید بشود 8 سال و 8 سال دوباره برود 8 سال دیگر! خب اینها مشکل است. دولت روحانی خدماتی کرد، صدماتی زده که اینها را باید جواب بدهند. بعدیها هم که میآیند همینطور هستند. منصف باشیم نقاط مثبت هرکسی را ببینیم نقاط منفیاش را هم ببینیم.
سؤال: چرا شرط عادل بودن برای رئیس جمهور برقرار نیست؟
استاد: البته در سوگند ریاست جمهوری چیزهایی هست که معنیاش همان عادل بودن است. شرط هست، قسم هم میخورند حالا این که چه کسی چقدر عمل میکند آن مهم است.
سؤال: آیا بین کاندیداهای موجود کسی به انتخاب اصلح نزدیکتر است؟
استاد: میخواهد یعنی من اسم ببرم!
هشتگهای موضوعی